من مسافرم تو این شهر شلوغ
یه جایی که آدماش در به درن
جایی که ستاره های آسمون
حوصله هارو دیگه سر می برن
کاش یکی پیدا بشه همین ورا
پا بذاره دیگه رو فاصله ها
بشکنه حرمت دلواپسی و
بکشه دستی روی حوصله ها
جایی که قفس حریمه واسه ی
یه قناریه به جای پرزدن
جایی که حتی کلاغای سیاه
تازه از اونور قصه اومدن
یه مسافرم مسافری غریب
گم شدم توی مسیر سرنوشت
تو اگه پا توی رویام بذاری
می رسم به مقصدم توی بهشت
به نام خدا
به نام خداوندگار زمین و هفت آسمان