بچه که بودم نقاشی میکشیدم
بزرگتر شدم از هیجان جیغ میکشیدم
فهمیدم چه خبره دور و برم ، درد کشیدم
حالا دیگه نه درد میکشم نه جیغ نه نقاشی !!!
سیگار میکشم …
عنوان | پاسخ | بازدید | توسط |
دل نوشته های خود را در اینجا بنویسید | 1 | 192 | admin |
بچه که بودم نقاشی میکشیدم
بزرگتر شدم از هیجان جیغ میکشیدم
فهمیدم چه خبره دور و برم ، درد کشیدم
حالا دیگه نه درد میکشم نه جیغ نه نقاشی !!!
سیگار میکشم …
رو تـــو تعصب دارم
ولی ادعایی ندارم
نمیگم خیلی خوشگلی..
چون خوشگتر از تو زیاده..
نمی گم خیلی پولداری ..
چون پولدارتر از تو زیاده ..
نمی گم خیلی شیرین زبونی ..
چون چرب زبون تر و خوش صحبت تر از تو زیاده ..
ولی ..
می گم: تو هـــمونی که برای من بهـــترینی !
شبها بر گاهواره من بیدار نشست و خفتن اموخت
دستم بگرفت و پا به پا برد تا شیوه راه رفتن اموخت
یک حرف و دو حرف بر زبانم الفاظ نهاد و گفتن اموخت
لبخندنهاد بر لب من بر غنچه گل شکفتن اموخت
پس هستی من ز هستی اوست تا هستم و هست دارمش دوست
آدميزادست ديگر دوست دارد دق كند
گاه گاهي گوشه اي بنشيند و هق هق كند
با خودش خلوت كند از دست بي كس بودنش
هي شكايت از خودش از خلق و از خالق كند
من شدم اين روز ها خورشيد سرگردان كه حيف
در پي ات بايد مكرر مغرب و مشرق كند
آنقدر با چشم هايت دلبري كردي كه شيخ
جرات اين را ندارد صحبت از منطق كند
حد بي انصاف بودن را رعايت كن برو
ماندن تو مي تواند شهر را عاشق كند
كاش مي شد كنج دنجي را شبي پيدا كنم
آدميزادست ديگر دوست دارد دق كند
من مسافرم تو این شهر شلوغ
یه جایی که آدماش در به درن
جایی که ستاره های آسمون
حوصله هارو دیگه سر می برن
کاش یکی پیدا بشه همین ورا
پا بذاره دیگه رو فاصله ها
بشکنه حرمت دلواپسی و
بکشه دستی روی حوصله ها
جایی که قفس حریمه واسه ی
یه قناریه به جای پرزدن
جایی که حتی کلاغای سیاه
تازه از اونور قصه اومدن
یه مسافرم مسافری غریب
گم شدم توی مسیر سرنوشت
تو اگه پا توی رویام بذاری
می رسم به مقصدم توی بهشت
بوسه یعنی لذت دلدادگی ، لذت از شب لذت از دیوانگی ،
بوسه آغازی برای ما شدن ، لحظه ای با دلبری تنها شدن ،
بوسه آتش می زند بر جسم و جان ،
بوسه یعنی عشق من با من بمان
تاریک تر از شب خاموشم
چشمهای خسته ام را به جاده ای در مه گم شده دوخته ام
ابرهای دلتنگی آرام می آیند
تا بر روی آشیانه سردم خیمه بزنند
من پشت پنجره غبار گرفته با کوله باری از غصه
تک و تنها نشسته ام
و
با چشمهای به نم نشسته ام شعر سپید باران را زمزمه میکنم
اما افسوس که چتر خیالم را که سر شار از بوی اقاقی ها بود
گم کرده ام
بی نگاهِ عشق مجنون نيز ليلايي نداشت
بي مقدس مريمي دنيا مسيحايي نداشت
بي تو اي شوق غزلآلودهيِ شبهاي من
لحظهاي حتي دلم با من همآوايي نداشت
آنقدر خوبي كه در چشمان تو گم ميشوم
كاش چشمان تو هم اينقدر زيبايي نداشت !
اين منم پنهانترين افسانهيِ شبهاي تو
آنكه در مهتاب باران شوقِ پيدايي نداشت
در گريز از خلوت شبهايِ بيپايان خود
بي تو اما خوابِ چشمم هيچ لالايي نداشت
خواستم تا حرف خود را با غزل معنا كنم
زير بارانِ نگاهت شعر معنايي نداشت
پشت درياها اگر هم بود شهري هاله بود
قايقي ميساختم آنجا كه دريايي نداشت
پشت پا ميزد ولي هرگز نپرسيدم چرا
در پس ناكاميم تقدير جاپايي نداشت
شعرهايم مينوشتم دستهايم خسته بود
در شب بارانيات يك قطره خوانايي نداشت
ماه شب هم خويش ميآراست با تصويرِ ابر
صورت مهتابيات هرگز خودآرايي نداشت
حرفهاي رفتنت اينقدر پنهاني نبود
يا اگر هم بود ، حرفي از نمي آيي نداشت
عشق اگر ديروز روز از روزگارم محو بود
در پسِ امروزها ديروز، فردايي نداشت
بي تواما صورت اين عشق زيبايي نداشت
چشمهايت بس كه زيبا بود زيبايي نداشت
تو که قصد جدايي کرده بودي
خيال بي وفايي کرده بودي
چرا با اين دل خوش باور من
زماني آشنايي کرده بودي
خدايا تارو پودم غم گرفته
درون سينه ام ماتم گرفته
الهي بشکنه آن که آخر
دو عاشق را چنين از هم گرفته
خداوندا دلش را مهربان کن
هميشه خاطرش را شادمان کن
گر نیایی تا قیامت انتظارت می کشم.
منت عشق از نگاه پر شرابت می کشم.
ناز چندین ساله ی چشم خمارت می کشم.
تا نفس باقیست اینجا انتظارت می کشم.
یک شعر بسیار زیبا اگه نخونی از دستت میره به خدا من وقتی اینو خوندم دیگه...
برای دیدن شعر به ادامه مطلب بروید
وقتی کسی رو دوس داری،حاضری جون فداش کنی
حاضری دنیارو بدی،فقط یه بار نیگاش کنی
به خاطرش داد بزنی،به خاطرش دروغ بگی
رو همه چی خط بکشی،حتّی رو برگ زندگی
وقتی کسی تو قلبته،حاضری دنیا بد بشه
فقط اونی که عشقته،عاشقی رو بلد باشه
قید تموم دنیارو به خاطرِ اون می زنی
خیلی چیزارو می شکنی ، تا دل اونو نشکنی
…تو آخر خوب قصه هائی و یه رویای قشنگ
تو یه فرشته نجات توی کابوس وحشت خوابی
و یه دست مهربون برای نوازش گلبرگ…
تو یک حقیقتی، یک حقیقت بی پایان…
تو رقص دلربای ساقه های طلائی گندم تو موسیقی لطیف بادی…
تو یه غزل عاشقانه توی رساترین شعر ذهن کودکانه منی…
بقیه شعر در ادامه مطلب
درتنهایی خود لحظه ها را برایت گریه کردم
در بی کسیم برای تو که همه کسم بودی گریه کردم
در حال خندیدن بودم که به یاد خنده های سرد و تلخت گریه کردم
در حین دویدن در کوچه های زندگی بودم که ناگاه به یاد لحظه هایی که بودی و اکنون نیستی ایستادم و آرام گریه کردم
ولی اکنون می خندم آری میخندم به تمام لحظه های بچگانه ای که به خاطرت اشک هایم را قربانی کردم
سالها رفت و هنوز
یک نفر نیست بپرسد از من
که تو از پنجره ی عشق چه ها می خواهی؟
صبح تا نیمه ی شب منتظری
همه جا می نگری
گاه با ماه سخن می گویی
گاه با رهگذران،خبر گمشده ای می جویی
راستی گمشده ات کیست؟
کجاست؟
صدفی در دریا است؟
نوری از روزنه فرداهاست
یا خدایی است که از روز ازل ناپیداست...؟
از عشق مکن شکوه که جای گله ای نیست
بگذار بسوزد دل من مسئله ای نیست
من سوخته ام در تب ، آنقدر که امروز
بین من و خورشید دگر فاصله ای نیست
از زندگی از این همه تکرار خسته ام
از های و هوی کوچه و بازار خسته ام
دلگیرم از ستاره و آزرده ام ز ماه
امشب دگر ز هر که و هر کار خسته ام
دل خسته سوی خانه ، تن خسته می کشم
آوخ ... کزین حصار دل آزار خسته ام
بیزارم از خموشی تقویم روی میز
وز دنگ دنگ ساعت دیوار خسته ام
از او که گفت یار تو هستم ولی نبود
تنها و دل گرفته و بیزار و بی امید
از حال من مپرس که بسیار خسته ام...
دل خوشم با غزلی تازه همینم کافی ست
تو مرا باز رساندی به یقینم کافی ست
قانعم،بیشتر از این چه بخواهم از تو
گاه گاهی که کنارت بنشینم کافی ست
گله ای نیست من و فاصله ها همزادیم
برای دیدن بقیه شعر لطفا به ادامه مطلب بروید
از همان زمان که بجای "تو" به
من گفتی "شما"
فهمیدم پای "او"
در میان است.......!!!!!!!!!!!
تا کدوم ستاره دنبال تو باشم
تا کجا بی خبر از حال تو باشم
مگه میشه از تو دل برید و دل کند
بگو می خوام تا ابد مال تو باشم
از کسی نیس که نشونی تو نگیرم
به تو روزی میرسم من که بمیرم
هنوزم جای دو دستات خالی مونده
تا قیامت توی دستای حقیرم خاک هر جاده نشسته
روی دوشم کی میاد روزی که با تو روبرو شم
من که از اول قصه گفته بودم غیر تو با سایه م نمی جوشم
………….##############
…………………..######
…………………..######
……………………######
…………………….######
………………………######
………………##############
………………….##############
……… #####…………….#####
…… ########…...….########
.. ###########……..###########
..#############…..#############
##############….##############
###############..##############
.###############.##############
…############################
…..##########################
……..#######################
…………..###################
……………….################
……………………###########
…………………………#########
………………………………..#####
………………………………………###
……………………………………………#
………………..####……….#####
……………………####……####
……………………….###…###
………………………….##..##
……………………………####
…………………………….####
……………………………..####
……………………………….####
……………………………….####
………………………….#####
……………………….##########
……………………..#############
…………………………###########
…………………………………######
……………………….###…………..###
………………………..###…………..###
………………………..####………….###
……………………….#####…………###
……………………####….###……..###
………………..###…………..#######
عشق با غرور زیباست ولی اگر عشق را به قیمت فرو ریختن دیوار غرور گدایی کنی…
آن وقت است که دیگر عشق نیست… صدقه است
آن زمانها کز نگاه خسته مرغان دريايي
وز سکوت ظلمت شبهاي تنهايي
و هنگامي که بي او جان من چون موجي از اندوه ميشد
برای دیدن کامل شعر به ادامه مطلب بروید
میـدونی بن بست زنـدگی کـجـاست ؟
جــایــی کـه
نـه حـــق خــواسـتن داری
نـه تــوانــایـی فـــرامــوش کـــردن
میگذرد روزی این شبهای دلتنگی
میگذرد روزی این فاصله و دوری،
میگذرد روزهای بی قراری و انتظار
میرسد همان روزی که به خاطرش گذراندیم فصلها را بی بهار
و از ترس اینکه بهم نرسیم شب تا صبح را اشک میریختیم
وقتی که اشتباهی پیش میآید ، وقتی که احساس ناراحتی میکنی
وقتی که اشک از چشمات سرازیر میشه همیشه ۳ چیز را به خاطر بیار
۱٫من همیشه با توام
۲٫ هنوز با توام
۳٫ با تو خواهم ماند . . .
زندگی گل زردیست به نام غم
فریاد سیاهیست به نام آه
رشته کوهیست به نام آرزو
و رودخانه ایست به نام عشق
که به دریای صفا میریزد
زندگی یعنی عشق , محبت , امید , آرزو
که در آخر به بیابانی به نام وداع منتهی می شود